طراحی گرافیک روندی تعاملی بین مشتری و طراح است که اگر درست طی نشود می تواند برای هر دو طرف این معادله اثرات مخربی را به دنبال داشته باشد. قبلا هم در نردبان با نگاهی طنز آمیز به این موضوع پرداختیم، طنزی که شاید برای برخی اصلا خنده دار نبود و خاطرات نه چندان خوبی را یادآوری کرد.
چندی پیش با یکی از همکاران که در زمینه تبلیغات و طراحی موارد مربوط به آن فعالیت می کرد صحبت می کردم و صحبت ما به همین درد مشترک رسید، موضوعی که طراحان خیلی پیش از طراحی وب، در چاپ هم با آن مواجه بودند.
ایجاد تعادل بین نظرات مشتریان و حرکت در چهارچوب اصول .اینکه تا کجا باید دل به دل مشتری داد و واقعا چگونه باید خطوط قرمز را تعریف کرد نکته مهمی است که برای موفقیت در برخورد با مشتری باید به آنها توجه ویژه داشت. در غیر صورت همان می شود که در این
کومیک ساده اتفاق افتاده است.البته که اولین قدم طراحی موفق در نظر گرفتن نظرات مشتری و احترام به خواسته های مشتری است. اما بسیار طبیعی است که طراح هم به عنوان یک متخصص این احترام را از طرف مشتری دریافت کند.در ادامه مطلب به نکات و روش هایی می پردازیم که برای بهبود این رابطه تعاملی مناسب خواهند بود.
بودجه پروژه از کجا تامین می شود؟
در نود درصد از پروژه هایی که کارفرما در مورد گرافیک سخت گیری می کند و سعی بر هر چه شخصی تر کردن آن دارد بودجه پروژه را از جیب خودش پرداخت می کند. در واقع یک اتفاق بسیار طبیعی در حال رخ دادن است. این افراد با بودجه های شخصی در حال راه اندازی یک کار جدید که با علاقه آنها گره خورده است هستند و بر نحوه خرج شدن بودجه و کیفیت کار توجه ویژه ای دارند. البته این طبیعت بشر است و کاملا قابل درک. اما زمانی که اعمال سلیقه های شخصی بر روی اصول اجرای کار سایه می اندازند کار بسیار سخت خواهد شد.
حتما با افرادی هم مواجه شده اید که برای راه اندازی یک وب سایت برای یک پروژه و یا به عنوان بخشی از یک کار بزرگ تر به شما مراجعه کرده اند. دقت کرده اید که انها حساسیت کمتری را برای این بخش کار نشان می دهند و ترجیح می دهند به جای شخصی سازی کار به شما اعتماد کنند و ریسک شکست کار را تا جای ممکن پایین بیاورند. آنها بیشتر به دنبال تاثیر مناسب بر مخاطب هستند تا هرچه نزدیک کردن کار به نظرات شخصی شان.
مشتریان را با شیوه کار آشنا کنید
تفاوتی نمی کند که با یک شرکت چند ملیتی روبرو هستید و یا یک مشتری خصوصی که در حال راه اندازی یک استارت آپ است. شما در مورد مشتری وظایف مشخصی دارید و باید روش کار و اهمیت رعایت اصول را برای مشتری توضیح دهید.
شما با صرف زمان پروژه را تحلیل می کنید، یک طرح کلی در نظر می گیرید و با سوالات متعدد مرحله نیازسنجی را تکمیل می کنید. الان در نقطه ای قرار دارید که کاملا نیازهای مشتری و مخاطبین وب سایت را می شناسید. طرح تان با در نظر گرفتن تمام نکات مهم آماده می شود و از این لحظه است که هر تغییری می تواند به شدت مخرب باشد. ممکن است علاوه بر زیبایی بصری، کاربردپذیری نیز تحت تاثیر قرار بگیرد.
مشتری را از این روند آگاه کنید و سعی کنید عمق فاجعه ای که بعد از اعمال تغییرات سلیقه ای رخ می دهد را به آنها نشان دهید.
از مشتریان بپرسید از کدام یک از بخش های سایت خوششان نمی آید و در ادامه بپرسید که چرا این بخش را دوست ندارند.
سوال بعدی شما این باشد که اگر این بخش در رسیدن شما به هدفتان تاثیر اساسی داشته باشد و از نقاط کلیدی کار شما در جذب مخاطب محسوب شود، باز هم به تغییر آن اصرار دارید.
پاسخ این سوال موضع شما و مشتری را نسبت به هم مشخص می کند و می توانید متوجه شوید که تا کجا باید پیش روید و از کجا باید مشتری را به حال خود رها کنید.
مثال بخواهید
اگر شما بتوانید در روند مذاکره، مشتری را به مسیری هدایت کنید که برای شما مثال هایی از راه حل های بهتر بیاورند، یک از این دو اتفاق می افتد، یا واقعا آنها پیشنهادات خوبی هستند و شما موارد را اعمال می کنید و یا اینکه اینطور نیست و شما دلایل خود را برای بهتر بودن روش اول ارائه می دهید.
قوانین اثبات شده
ما در طراحی وب قوانین اثبات شده زیادی داریم که باید آنها را به مشتری خاطر نشان کنیم. اگر مشتری از شما بخواهد که با باز شدن صفحه اصلی وب سایت یک موسیقی تکرار شونده پخش شود و یا یک تصویر تکرار شونده چشم مخاطب را پر کند، اینجا شما باید دلایل مستندی را ارائه کنید که این کارها چه قدر برای کار شما مخرب خواهد بود و چه تاثیرات بدی بر مخاطب خواهد گذاشت.
شاید هم در مسیر طراحی لوگو با مشتری ای روبرو شوید که به نظر او یک لوگوی پیچیده که از هر بعد کار نشانه ای با خود حمل می کند، کاری حرفه ای محسوب می شود. اینجا شما باید نمونه هایی موفق را در صنعت آنها پیدا کنید و مثال بیاورید و قدرت یک لوگوی ساده با طراحی وکتور را به آنها نشان دهید.
اگر برای رد خواسته های مشتری دلیل مشخص و اثبات شده ای وجود نداشته باشد و یا شما به آن و نمونه های موفق قبلی دسترسی نداشته باشید این احتمال می رود که شما در روند مذاکره با مشتری در حال پافشاری بر مواضع شده اید و منافع را فراموش کرده اید.
برای عقب نشینی وقت شناس باشید
هدف از تمام چیزهایی که تا اینجا گفته شد ارائه بهترین نتیجه و رساندن مشتریان به خواسته هایشان است.
در پاسخ به این سوال که تا کجا باید پافشاری کرد باید گفت تا جایی که از هدف اصلی که رضایت مشتری است زیاد دور نشوید و شاید بهترین رویکرد در مواردی که امکان رسیدن به یک نقطه مشترک وجود ندارد گذشتن از کار و مسئولیت ها باشد.
در طول سالیان کار، ما با انواع مشتریان برخورد داشتیم آنهایی که به ما اعتماد داشتند و بعضی که بر روی نظراتشان پافشاری می کردند. شاید رنج دوران لازم باشد تا ما در برخوردهای اولیه مشتریان منطقی تر و آنهایی که همکاران بهتری در طول کار هستند را شناسایی کنیم و مسیر موفقیت در جلب نظر مشتریان را طی کنیم.
اما تجربه ثابت کرده است، همکاری با افرادی که با بودجه شخصی در مقابل شما قرار گرفته اند به مراتب سخت تر است تا کسانی که به عنوان نماینده یک گروه بزرگ تر به شما مراجعه می کنند.
نکته آخر اینکه اگر هدف اصلی و نهایی شما رضایت مشتری به هر قیمتی باشد نمی توانید در کار خود آنقدر موفق باشید و در بسیاری موارد لازم است منافع بلند مدت مشتریان را به رضایت لحظه ای آنها اولویت بدید.
شما هم تجربیات خود را در مواجهه با مشتریان با ما در میان بگذارید.